در سفرِ آن سو ها

Away from the world

در سفرِ آن سو ها

Away from the world

از وقتی که یادمه می‌نوشتم ٬ همیشه عاشق نوشتن بودم و هستم . یجوری با نوشتن احساس آرامش میکنم . مینویسم تا ابد تو هم بنویس
به قول بانو مهستی :
بیا بنویسیم روی خاک،
رو درخت،
رو پر پرنده، رو ابرا
بیا بنویسیم روی آب،
روی برگ،
روی دفتر موج، رو دریا

بایگانی

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

هیچی خوشحالم نمیکنه ٬ بودن توی این دنیا اصلا هیچ جذابیتی برام نداره ! من تموم پل های پشت سرمو خراب کردم و حالا موندم وسط یه پرتگاه عمیق که هر طرفی برم ٬ میمیرم ! هیچی رو نمیتونم نه تغییر بدم نه هیچی ! آینده برام مبهمه ٬ حقیقتا خیلی در عذابم و روزها به سختی میگذره ٬ به مرگ فکر میکنم ؟ هر روز و هر روز و هر روز ! چیزی برای تغییر وجود نداره٬ یا اگه داره من نمیتونم ٬ همیشه همین بوده ! می‌دونی این روزا رو با چشم میدیدم :) ولی تلاشی برای تغییرش ندادم ! همه چی عذابم میده ٬ بودن توی این دنیا عذابم میده ٬ امروز داشتم فکر میکردم که برم ! من از این دنیا برم ٬ خانوادم تهش یکی دوسال ناراحتیمو کنن ٬ تهش فراموش میشم نه ٬ برام مهم نیست برم توی جهنم ٬ من خیلی وقته توی جهنمم ! دنبال یه راهم ! یه راهی بین مرگ و زندگی ٬ کسی نیست منو درک کنه ٬ کسی نیست کمکم کنه ! کاش همه چی مثل فیلم و رمان بود :) من بمیرم ٬ مامانم چی میشه ؟ 

۰ نظر ۲۲ تیر ۹۸ ، ۱۷:۳۲
مسافر غریب